معرفی وبلاگ
نازد به خودش خدا که حیدر دارد / دریای فضائلی مطهر دارد همتای علی نخواهد آمد والله / صد بار اگر کعبه ترک بردارد
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 87166
تعداد نوشته ها : 9
تعداد نظرات : 8
Rss
طراح قالب

اصبغ بن نباته می گوید: امیرالمؤمنین علیه‏ السّلام فرمود: زمانی بر مردم می‏آید که عمل زشت برتری (کامل) پیدا می کند و خودسازی نموده و جلوه ‏گری می نماید. پرده از روی محرمات برداشته شود، زنا آشکار می‏ گردد و مال یتیمان را حلال دانسته و می‏ خورند، کم‏ فروشی می نمایند و شراب را به جای آب انگور حلال دانند و رشوه را به عنوان هدیه حلال شمرند. خیانت در امانت را جایز می‏دانند، مردها شبیه به زنها و زنها شبیه به مردها شوند.




به حدود و احکام نماز اعتنا نمی‏ کنند، در آن زمان برای غیر خدا (سیاحت، تجارت، ریا، سیاست و غیره) حج انجام می دهند.




در آن زمان گاهی ماه شب اول آن قدر بزرگ (دیده) شود که به نظر، دو شب آید و گاهی در شب اول دیده نشود، پس چون ماه دیده نشود روز اول ماه رمضان را روزه نگیرند و روز عیدفطر را روزه بگیرند.




در آن زمان مراقب باشید، مراقب باشید، مبادا خداوند ناگهان انتقام گیرد، همانا در پس آن زمان مرگ سریع و عجیبی خواهد بود به گونه‏ ای که مرد، هنگام صبح سالم است و شب به خاک سپرده می‏شود، شب زنده است و صبح مرده. در آن زمان پیش از آن که به بیماری -منتهی به- مرگ مبتلا شوند واجب است وصیت خود را بکنند و نماز را در اول وقت به جا آورند مبادا تا آخر وقت اجل مهلت ندهد.




هر کدام از شما که آن زمان را درک کند شب نخوابد مگر با طهارت (وضو) و اگر بتواند در تمام احوال با طهارت باشد زیرا نمی‏داند ملک الموت چه وقت به سراغ او می ‏آید.




من شما را ترساندم اگر بترسید و فهماندم اگر بفهمید و پند دادم اگر پند بگیرید، در نهان و آشکار از خدا بترسید و (سعی کنید) مسلمان بمیرید زیرا که هر کس غیر از اسلام، دینی قبول کند از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران است.




منبع: کتاب پیشگویی های امیرالمؤمنین‏ علی بن ابی طالب

دسته ها :
جمعه اول 12 1393 14:25

حُسنُ الظَّنِّ يُخَفِّفُ الهَمَّ ويُنجي مِن تَقَلُّدِ الإِثمِ.

امام على(سلام الله عليه): خوش بينى، از اندوه مى‏كاهد و از افتادن در بند گناه مى‏رهاند

دسته ها :
دوشنبه بیست و هفتم 4 1390 17:32

توصیه هایی از حضرت آیت الله جوادی آملی

 

نشستن بر پای درس و سخن بزرگان و عالمان ، از راه هایی است که می تواند ما را سریع تر و صحیح تر به مقصد نهایی که همان سعادت دنیا و آخرت است ، برساند .

اینک برای این مهمّ به گوشه ای از سخنان عالم بزرگ ،حضرت آیت الله جوادی آملی می نشینیم ؛

 

- تهذیب نفس 

در حقیقت تهذیب نفس ،سیر به سوی « مکانت برتر » است ، نه مکان بالاتر .

مسافت و مسیر آن را باید در نهان و نهاد آدمی جستجو کرد نه در بیرون هستی او . ‏

 

‏- ترک رذایل و اجتناب از آن

« تخلیه » ، یعنی خالی کردن نفس از رذایل اخلاقی است و بر« تحلیه » یعنی آراستن نفس به زیور فضایل اخلاقی مقدم است .1

چرا که تا نتوانیم خود را از نا پاکی ها پاک کنیم ، جایی برای رشد خوبی ها و پاکی ها وجود نخواهد داشت .

 

- سیر و سلوک عبد به سوی خدا

حرکت و صعود به سوی خداوند ، سیری عمودی است نه افقی و منظور از عمودی ، عمودی در هندسه الهی است نه در هندسه طبیعی ؛ به عبارتی این حرکت ، به معنای به مکانت ومقام و ارزش برتر راه یافتن است نه به مکان برتر رفتن . ‏

 

- اعتراف به ناقص و تهی بودن

انسان باید توجه کند که ناقص است و باید کامل شود و مسافر است و به زاد وراحله و راهنما نیاز دارد و بدیهی است که اگر کسی غافل باشد و نداند مسافر است در جای خود خواهد ماند و هیچ حرکت و انگیزه ای برای جنبش نخواهد داشت.2

اگر نداند که مسافر است ، هیچ تلاشی برای به دست آوردن آذوقه برای سفر نخواهد کرد . ‏

 

- غفلت از خدا و آیات او با تهذیب روح سازگار نیست

انسان غافل ، ناخواسته و بدون آنکه متوجه شود  به دام گناه می‌افتد ، چرا که در خود بذر گناه را کاشته و روز به روز آن را آبیاری می کند . ‏

هرچه انسان را از خدا باز ‌بدارد ، مایه سرگرمی اوست و انسانِ دنیازده ، مهذّب نیست ؛ خواه این دنیا « مال » دولتمند باشد یا « علم » دانشمند

‏- عبادت مؤثّر

عبادت آنگاه در تهذیب روح و تزکیه جان مؤثر است که عبادت‌کننده به مضامین آن ، عارف و معتقد باشد ، اما اگر عبادت‌کننده در متن عبادت غفلت کند وتنها به جسم عبادت تکیه کرده و به الفاظ بسنده کند ، دیگر راهی برای تزکیه او نیست. وقتی بر روی آینه ی وجودی انسان غباری از تاریکی ها و کثیفی ها پوشانده شود ، دیگر آینه چیزی را نشان نخواهد داد .

- توبه ، پادزهر گناه است

اهل معرفت چون گناه را سم می‌دانند ، توبه ، کفارات و حسنات و انجام کارهای خیر را پادزهر معرفی کرده‌اند که زهر را شست‌وشو می‌کند و ازبین می‌برد .

ممکن نیست انسان مسموم بتواند به مقصد خود راه پیدا کند ، به همین‌جهت باید پیش گیری کند و قبلاً به کفاره ، توبه ، حسنات و... آن زهرها را شسشو داد تا بتوان انسانی پاک و مطهر شده  و به خدای صمد راه پیدا کرد. 3

 

‏- سخت ترین و بدترین دشمن ، دشمن داخلی است

بدترین دشمنِ سعادت و رستگاری آدمی ، نفس خودبین و هوس‌مدار اوست .

قبل از مبارزه با دشمن بیرون ، باید در سایه تهذیب نفس ، درون را رام کنیم و این همان جهاد اکبر است. 4

 

- نصحیت ‌پذیری و حق‌گرایی ، نشانه انتخاب راه درست ، و داشتن روح پاک است

اگر نصیحت‌ پذیری یا حتی شنیدن نصیحت برای ما دشوار باشد و به ذائقه ما تلخ آید، نشانه آن است که بیماریم ، همان‌طور که اگر از میوه یا غذای شیرین احساس تلخی کردیم. 5

 

‏- بازاری که تنها خریدار گم شدگان است !

در بازار انسان‌فروشی ،شیطان تنها خریدار گم‌شدگان است  و کاری با انسان‌های صالح ندارد .

هر قطره اشکی که از چشم بنده صالح فرو می‌ریزد ، سیلی خانه خراب کنی برای شیطان و هر قدم خیری که عبد صالح برمی‌دارد ، تیری به سینه و چشم اوست. 6

 

‏- مراقب نعمت الهی باشیم !

کسی که توفیق تهذیب روح پیدا کرد ، باید بداند که نعمت الهی نصیبش شده و باید حق و قدر این نعمت را با استمرار بر جنگ با شیطان درون حفظ کند. 7

اگر نصیحت‌ پذیری یا حتی شنیدن نصیحت برای ما دشوار باشد و به ذائقه ما تلخ آید، نشانه آن است که بیماریم ، همان‌طور که اگر از میوه یا غذای شیرین احساس تلخی کردیم

- بزرگترین دشمن آدمی!

شیطان ، بزرگترین دشمن انسان است . در برابر او که مانع و رهزن سیر آدمی به سوی خداست ، باید صف‌آرایی کنیم و با همه ساز و برگ نظامی خود به جنگ او برویم ، اگر چنین کردیم جانمان تزکیه می ‌شود و درجاتمان بالاتر می‌رود. 8

 

‏-دنیا ، تنها ابزار سرگرمی است

هرچه انسان را از خدا باز ‌بدارد ، مایه سرگرمی اوست و انسانِ دنیازده ، مهذّب نیست ؛ خواه این دنیا « مال » دولتمند باشد یا « علم » دانشمند. 9

 

- تعلّق به دنیا را رها کنید!

مهمترین و بزرگترین مانعی که بر سر راه انسان سالک قرار دارد ، تعلّق به دنیاست .

تا دل غبارروبی نشود و مانع برطرف نگردد ، خورشید کمال نمی‌تابد و گوهر وصل نمی‌درخشد. 10

 

- غبار روح را پاک کنیم

راه قطع علایق از غیرخدا ، راهی است که پیمودن آن مایه تزکیه نفس و نزاهت روح است و انصراف از آن مایه تیرگی روح ، هر علاقه‌ای که به غیرخدا باشد غباری بر روح است و جان غبارآلود ، راهی به حریم خدا ندارد. 11

 

- " دل " را " گِل " نکنیم!

کسی‌که حقیقت و ارزش خود را بشناسد ، می‌داند که ارزش جانِ آدمی به معارف الهی است. دلی که معرفت خدا و اولیای او در آن نیست « گِل » است نه « دل »، و آن‌کس که دارای چنین گوهری نباشد ، انسان نیست.

دسته ها :
جمعه اول 11 1389 11:42

زلیلی من شنیدم یا علی گفت           به مجنون چون رسیدم یا علی گفت

مگر این وادی دار الجنون است            که هر دیوانه دیدم یا علی گفت

نسیمی غنچه ای را باز می کرد         به گوش غنچه کم کم یا علی گفت

چمن با ریزش باران رحمت                دعا می کرد او هم یا علی گفت

یقین پروردگار آفرینش                       به مو جودات عالم یا علی گفت

خمیر خاک آدم را سرشتند            چون بر می خواست آدم یا علی گفت

مسیحا دم از اعجاز می زد                  ز بس بیچاره مریم یا علی گفت

علی را ضربتی کاری نمی شد                  گمانم ابن ملجم یا علی گفت

مگر خیبر ز جایش کنده می شد              یقین آنجا علی هم یا علی گفت

دسته ها :
دوشنبه بیست و هفتم 10 1389 23:34

امام علی بن ابی طالب امیرالمومنین (ع)

ابو الحسن ، علی بن ابی طالب نخستین امام از ائمه اثنی عشر ، دومین معصوم از چهارده معصوم (ع) و در نظر اهل سنت خلیفه چهارم از خلفای راشدین است.

آن حضرت دومین شخص عالم اسلام(پس از رسول اکرم (ص)) و وصی و ولی مطلق هستند و اعتقاد به امامت و وصایت و ولایت آن حضرت و یازده فرزند بزرگوارش یکی از اصول مذهب امامیه است. اما عده ای از پیروان و معتقدان آن حضرت به ملاحظه کثرت فضایل و کرامات ایشان از جاده اعتدال منحرف شده و اعتقاداتی فوق اعتقادی فوق اعتقادی شیعه امامیه درباره ایشان پیدا کرده اند.این عده به غلات یعنی غلو کنندگان معروف شده اند و هم در نظر اهل سنت و هم در نظر شیعه از جاده هدایت به دور افتاده اند و از اهل بدعت و ضلال محسوب می گردند.

ابوطالب نام پدر ایشان بود و این کنیه ای بود به جهت پسر بزرگترش که طالب نام داشت و این کنیه بر نام واقعی او که عبد مناف بود غالب آمد و در تاریخ اسلام هیچگاه او را عبد مناف نخوانده اند و فقط با ابوطالب از او یاد کرده اند.

حضرت علی (ع) به جز کنیه ابولحسن به ابوتراب نیز معروف بود و این کنیه را حضرت رسول (ص) به او داده بود و آن هنگامی بود که او را بر روی خاک خوابیده دیده بود و او را بیدار کرده . گرد وخاک از پشت او برافشانده وفرموده بود تو ابوتراب هستی. آن حضرت این کنیه را چون از جانب رسول اکرم (ص) به او داده شده بود بسیار دوست میداشت و آن را بر کنیه ها و القاب دیگر ترجیح میداد. اما بنی امیه و دشمنان حضرت در این کنیه نوعی تحقیر و توهین می دیدند و به کسان خود دستور داده بودند که آن را همچون دشنام و ناسزایی درباره او بکار برند. زیادبن ابیه و پسرش عبید الله بن زیاد و حجاج بن یوسف ثقفی این کنیه را درباره او بسیار بکار می بردند.

مادر آن حضرت فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بن قصی است و بنا به گفته علمای انساب نخستین زن هاشمی است که به ازدواج یک مرد هاشمی (ابوطالب) در آمد و صاحب فرزند شده است . این بانو را یازدهمین کسی گفته اند که اسلام آورده و حضرت رسول (ص) بر جنازه او نماز خواند و فرمود که پس از ابوطالب هیچکس درباره من بیشتر از او نیکی نکرده است.

تولد امام علی (ع)

تولد امام علی (ع) روز سیزدهم ماه رجب سال سی ام عام الفیل ، در خانه کعبه اتفاق افتاده است . می گویند کسی پیش از آن حضرت و پس از ایشان در خانه کعبه متولد نشده است.

اسلام آورنده نخستین

از جمله نعمت های الهی در حق علی ابن ابی طالب (ع) یکی آن بود که وقتی قریش در قحطی بزرگی افتادند و ابوطالب را فرزند وعیال زیاد و توانایی مالی کم بود، حضرت رسول (ص) به عموی خود عباس که مردی توانگر بود گفت بر.یم . از بار زندگی ابوطالب بکاهیم . هر کدام یکی از پسران او را برگیریم . پیش خود نگاهداریم. عباس این پیشنهاد را پذیرفت و هر دو پیش ابوطالب رفتند و گفتند ما میخواهیم هر کدام یکی از پسران تو را نزد خود نگاهداریم تا مصیبت قحطی از میان ما برافراشته شود.

پس حضرت علی (ع) نیز نزد رسول خدا(ص) بزرگ شد تا آنکه آن حضرت به نبوت  مبعوث شد و امام علی (ع) به او ایمان آورد.

بسیاری از سیره نویسان و محدثان اهل سنت امام علی(ع) را نخستین اسلام آورنده و آنها که خدیجه را نخستین اسلام آورنده میدانند علی (ع) را نخستین اسلام آورنده از مردان می شمارند.

بعضی از متعصبان و محدثان اهل سنت خرده گرفته اند که بر فرض آنکه امام علی (ع) نخستی مسلم باشد چندان فضیلتی را برای او ثابت نخواهد کرد ، زیرا آن حضرت در آن زمان در سالهای کودکی بوده است و ایمان و اسلام از سالهای بلوغ معتبر است. در پاسخ باید گفت که این فضیلت مهمتری بر فضایل امام علی (ع) می افزاید . آن اینکه آن حضرت در میان مهاجران نخستین . در میان جنگجویان بدر که سمت فضیلت و برتری بر اصحاب دیگر حضرت رسول (ص) را دارند ، تنها کسی که هرگز بت پرستی نکرده است و از آن هنگام که خود ار شناخته است خدای واحد را پرستیده و با رسول خدا (ص) نماز گزاده است.

بنا بر روایتی دیگر چون آیه :و انذر عشرتک الاقربین (به خوشاوندان نزدیک خود هشدار ده ) نازل شد، حضرت رسول (ص) بنا بر این دستور الهی فرزندان و نبیرگان عبدالمطلب را که نزدیکترین  خویشان او بودند دعوت کرد و فرمود هر کس از شما پیشتر از دیگران با من بیعت کند برادر و دوست و وارث من خواهد بود و این سخن راسه بار تکرار فرمود و در هر بار فقط امام علی (ع) برخاست و آن حضرت را تایید و تصدیق  کرد و حضرت رسول (ص) فرمود ))این مرد ، برادر من و وصی من و خلیفه  من در میان شماست . سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید)).

تزویج فاطمه (ع)

در سال اول یا دوم یاسوم هجری ، حضرت رسول (ص) حضرت فاطمه (ع) را به امام علی (ع) تزویج کرد و مهر او پانصد درهم بود.

بنا بر بعضی روایات ابتدا اوبکر و عمر از حضرت خواستگاری کرده بودند ، ولی حضرت رسول (ص) پاسخ رد به ایشان داده بود.

منابع

صحیح بخاری

صحیح مسلم

خصائص امیرالمومنین

تاریخ طبری

الجامع الکبیر ، ترمذی

صحیح ، ابن ماجه (سنن)

روضات الجنان

السیره النویه ، ابن هشام

مسند ، ابو حنیفه

 مسند، ابن حنبل

حلیه الاولیاء

الغدیر ، علامه امینی

شرح نهج البلاغه ، ابن ابی احدید

استفاده باذکر منبع مجاز است

دسته ها :
سه شنبه شانزدهم 9 1389 19:24

 

 کفعمی در مصباح، از هشام بن سایب کلبی و او از ابی صالح روایت می کند که: روزی جمعی از اصحاب پیغمبر بحث می نمودند در اطراف این موضوع که کدام حرف است در حروف که از همه بیشتر در کلام موجود است؟ معلوم شد حرف الف از همه بیشتر است و هیچکس نمی نتواند کلامی بگوید که الف در آن نباشد.حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) حضور داشتند. بدون تأمّل و فی البداهه خطبه ای فرمودند. چنانکه عقلها حیران ماند و نام این خطبه را مونقه گذاشتند؛ یعنی در حسن و نیکویی و بلاغت، شگفت آور است. فرمودند:

 حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، رَبٌّ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ، مَتَمَلِّکٌ بِقُوَّتِهِ، مُتَقَدِّسٌ بِعُلُوِّهِ، مُتَکَبِّرٌ بِسُمُوِّهِ لَیسَ یُدرِکُهُ بَصَرٌ، وَ لَم یُحِط بِهِ نَظَرٌ، قَویٌ، مَنیعٌ، بَصیرٌ، سَمیعٌ، علیٌّ، حَکیمٌ، رَئوفٌ، رَحیمٌ، عَزیزٌ، عَلیمٌ، عَجَزَ فی وَصفِهِ مَن یَصِفُهُ، وَ ضَلَّ فی نَعتِهِ مَن یَعرِفُهُ، قَرُبَ فَبَعُدَ، وَ بَعُدَ فَقَرُبَ، یُجیبُ دَعوَةَ مَن یَدعوهُ، وَ یَرزُقُ عَبدَهُ وَ یَحبوهُ، ذو لُطفٍ خَفیٍّ، وَ بَطشٍ قَویٍّ، وَ رَحمَةٍ موسِعَةٍ، وَ عُقوبَةٍ موجِعَةٍ، رَحمَتُهُ جَنَّةٌ عَریضَةٌ مونِقَةٌ، وَ عُقوبَتُهُ حَجیمٌ مؤصَدَةٌ موبِقَةٌ، وَ شَهِدتُ بِبَعثِ مُحَمَّدٍ عَبدِهِ وَ رَسولِهِ صَفیِّهِ وَ حَبیبِهِ وَ خَلیلِهِ، بَعَثَهُ فی خَیرِ عَصرٍ، وَ حینَ فَترَةٍ، وَ کُفرٍ، رَحمَةً لِعَبیدِهِ، وَ مِنَّةً لِمَزیدِهِ، خَتَمَ بِهِ نُبُوَّتَهُ، وَ قَوّی بِهِ حُجَّتَهُ، فَوَعَظَ، وَ نَصَحَ، وَ بَلَّغَ، وَ کَدَحَ، رَؤفٌ بِکُلِّ مُؤمِنٍ، رَحیمٌ، ولیٌّ، سَخیٌّ، ذَکیٌّ، رَضیٌّ، عَلَیهِ رَحمَةٌ، وَ تَسلیمٌ، وَ بَرَکَةٌ، وَ تَعظیمٌ، وَ تَکریمٌ مِن رَبٍّ غَفورٍ رَحیمٍ، قَریبٍ مُجیبٍ، وَصیَّتُکُم مَعشَرَ مَن حَضَرَنی، بِتَقوی رَبِّکُم، وَ ذَکَّرتُکُم بِسُنَّةِ نَبیِّکُم، فَعَلَیکُم بِرَهبَةٍ تُسَکِّنُ قُلوبَکُم، وَ خَشیَةٍ تَذری دُموعَکُم، وَ تَقیَّةٍ تُنجیکُم یَومَ یُذهِلُکُم، وَ تُبلیکُم یَومَ یَفوزُ فیهِ مَن ثَقُلَ وَزنَ حَسَنَتِهِ، وَ خَفَّ وَزنَ سَیِّئَتِهِ، وَ لتَکُن مَسئَلَتُکُم مَسئَلَةَ ذُلٍّ، وَ خُضوعٍ، وَ شُکرٍ، وَ خُشوعٍ، وَ تَوبَةٍ، وَ نَزوعٍ، وَ نَدَمٍ وَ رُجوعٍ، وَ لیَغتَنِم کُلُّ مُغتَنَمٍ مِنکُم، صِحَّتَهُ قَبلَ سُقمِهِ، وَ شَیبَتَهُ قَبلَ هِرَمِهِ، وَ سِعَتَهُ قَبلَ عَدَمِهِ، وَ خَلوَتَهُ قَبلَ شُغلِهِ، وَ حَضَرَهُ قَبلَ سَفَرِهِ، قَبلَ هُوَ یَکبُرُ، وَ یَهرَمُ، وَیَمرَضُ، وَ یَسقَمُ، وَ یُمِلُّهُ طَبیبُهُ، وَ یُعرِضُ عَنهُ جَیِبُهُ، وَ یَتَغَیَّرَ عَقلُهُ، وَ لیَقطِعُ عُمرُهُ، ثُمَّ قیلَ هُوَ مَوَعوکَ، وَ جِسمُهُ مَنهوکٌ، قَد جَدَّ فی نَزعٍ شَدیدٍ، وَ حَضَرَهُ کُلُّ قریبٍ وَ بَعیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ، وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبینُهُ، وَ سَکَنَ حَنینُهُ، وَ جُذِبَت نَفسُهُ، وَ نُکِبَت عِرسُهُ، وَ حُفِرَ رَمسُهُ، وَ یُتِمَّ مِنهُ وُلدُهُ، وَ تَفَرَقَ عَنهُ عَدَدُهُ، وَ قُسِّمَ جَمعُهُ، وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمعُهُ، وَ کُفِّنَ، وَ مُدِّدَ، وَ وُجِّهَ، وَ جُرِّدَ، وَ غُسِّلَ، وَ عُرِیَ، وَ نُشِفَ، وَ سُجِیَ، وَ بُسِطَ لَهُ، وَ نُشِرَ عَلَیهِ کَفَنُهُ، وَ شُدَّ مِنهُ ذَقَنُهُ، وَ قُمِّصَ، وَ عُمِّمَ، وَ لُفَّ، وَ وُدِعَّ، وَ سُلِّمَ، وَ حُمَلِ فَوقَ سَریرٍ، وَ صُلِّیَ عَلَیهِ بِتَکبیرٍ، وَ نُقِلَ مِن دورٍ مُزَخرَفَةٍ، وَ قُصورٍ مُشَیَّدَةٍ، وَ حَجُرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فی ضَریحٍ مَلحودَةٍ، ضَیِّقٍ مَرصوصٍ بِلبنٍ، مَنضودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلمودٍ، وَ هیلَ عَلیهِ حَفَرُهُ، وَ حُثِیَ عَلیهِ مَدَرُهُ، فَتَحَقَّقَ حَذَرُهُ، وَ نُسِیَ خَبَرُهُ وَ رَجَعَ عَنهُ وَلیُّهُ، وَ نَدیمُهُ، وَ نَسیبُهُ، وَ حَمیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قرینُهُ، وَ حَبیبُهُ، وَ صَفیُّهُ، وَ نَدیمُهُ فَهُوَ حَشوُ قَبرٍ، وَ رَهینُ قَفرٍ، یَسعی فی جِسمِهِ دودُ قَبرِهِ وَ یَسیلُ صَدیدُهُ مِن مِنخَرِهِ، یُسحَقُ ثَوبُهُ وَ لَحمُهُ، وَ یُنشَفُ دَمُهُ، وَ یُدَقُّ عَظمُهُ، حَتّی یَومَ حَشرِهِ، فَیُنشَرُ مِن قَبرِهِ، وَ یُنفَخُ فِی الصّورِ، وَ یُدعی لِحَشرٍ وَ نُشورٍ، فَثَمَّ بُعثِرَت قُبورٌ، وَ حُصِّلَت صُدورٌ، وَ جیء بِکُلِّ نَبیٍّ، وَ صِدّیقٍ، وَ شَهیدٍ، وَ مِنطیقٍ، وَ تَوَلّی لِفَصلِ حُکمِهِ رَبٌّ قدیرٌ، بِعَبیدِهِ خَبیرٌ وَ بَصیرٌ، فَکَم مِن زَفرَةٍ تُضنیهِ، وَ حَسرَةٍ تُنضیهِ، فی مَوقِفٍ مَهولٍ عَظیمٍ، وَ مَشهَدٍ جَلیلٍ جَسیمٍ، بَینَ یَدَی مَلِکٍ کَریمٍ، بِکُلِّ صَغیرَةٍ وَ کَبیرَةٍ عَلیمٍٍ، حینَئِذٍ یُلجِمُهُ عَرَقُهُ، وَ یَحفِزُهُ قَلَقُهُ، عَبرَتُهُ غَیرُ مَرحومَةٍ، وَ صَرخَتُهُ غَیرُ مَسموعَةٍ، وَ حُجَّتُهُ غَیرُ مَقبولَةٍ، وَ تَؤلُ صَحیفَتُهُ، وَ تُبَیَّنُ جَریرَتُهُ، وَ نَطَقَ کُلُّ عُضوٍ مِنهُ بِسوءِ عَمَلِهِ وَ شَهِدَ عَینُهُ بِنَظَرِهِ وَ یَدُهُ بِبَطشِهِ وَ رِجلُهُ بِخَطوِهِ وَ جِلدُهُ بِمَسِّهِ وَ فَرجُهُ بِلَمسِهِ وَ یُهَدِّدَهُ مُنکَرٌ وَ نَکیرٌ وَ کَشَفَ عَنهُ بَصیرٌ فَسُلسِلَ جیدُهُ وَ غُلَّت یَدُهُ وَ سیقَ یُسحَبُ وَحدَهُ فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِکَربٍ شَدیدٍ وَ ظَلَّ یُعَذَّبُ فی جَحیمٍ وَ یُسقی شَربَةٌ مِن حَمیمٍ تَشوی وَجهَهُ وَ تَسلخُ جَلدَهُ یَضرِبُهُ زَبینَتُهُ بِمَقمَعٍ مِن حدیدٍ یَعودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجلدٍ جدیدٍ یَستَغیثُ فَیُعرِضُ عَنهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمُ وَ یَستَصرخُ فَیَلبَثُ حُقبَهُ بِنَدَمٍ نَعوذُ بِرَبٍّ قَدیرٍ مِن شَرِّ کُلِّ مَصیرٍ وَ نَسئَلُهُ عَفوَ مَن رَضیَ عَنهُ وَ مَغفِرَةَ مَن قَبِلَ مِنهُ فَهُوَ وَلیُّ مَسئَلَتی وَ مُنحُجِ طَلِبَتی فَمَن زُحزِحَ عَن تَعذیبِ رَبِّهِ سَکَنَ فی جَنَّتِهِ بِقُربِهِ وَ خُلِّدَ فی قُصورِ مُشَیَّدةٍ وَ مُکِّنَ مِن حورٍ عینٍ وَ حَفَدَةٍ وَ طیفَ عَلَیهِ بِکُئوسٍ وَ سَکَنَ حَظیرَةَ فِردَوسٍ، وَ تَقَلَّبَ فی نَعیمٍ، وَ سُقِیَ مِن تَسنیمٍ وَ شَرِبَ مِن عَینٍ سَلسَبیلٍ، مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ مَختومَةً بِمِسکٍ عَبیرٍ مُستَدیمٍ لِلحُبورٍ مُستَشعِرٍ لِلسّرورِ یَشرَبُ مِن خُمورٍ فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ لَیسَ یَصدَعُ مَن شَرِبَهُ وَ لَیسَ یَنزیفُ هذِهِ مَنزِلَةُ مَن خَشِیَ رَبَّهُ وَ حَذَّر نَفسَهُ وَ تِلکَ عُقوبَةُ مَن عَصی مُنشِئَهُ وَ سَوَّلَت لَهُ نَفسُهُ مَعصیَةَ مُبدیهِ ذلِکَ قَولٌ فَصلٌ وَ حُکمٌ عَدلٌ خَیرُ قَصَصٍ قَصَّ وَ وَعظٍ بِهِ نَصَّ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ نَزَلَ بِهِ روحُ قُدُسٍ مُبینٍ عَلی نَبیٍّ مُهتَدٍ مَکینٍ صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَّمونَ بَرَرَةٌ عُذتُ بِرَبٍ رَحیمٍ مِن شَرِّ کُلِّ رَجیمٍ فَلیَتَضَرَّع مُتَضَرِّعُکُم وَ لیَبتَهِل مُبتَهِلُکُم فَنَستَغفِرُ رَبَّ کُلِّ مَربوبِ لی وَ لَکُم.

ترجمه
 
ستایش می کنم کسی را که منّتش عظیم است و نعمتش فراوان؛ و رحمتش (بر غضبش) پیشی گرفته است. سخن (و حکم) اوتمامیّت یافته (و قطعی است)؛ خواست او نافذ و برهانش رسا و حکمش بر عدالت است.ستایش می کنم، به سان سپاس آن که معترف به ربوبیّتش و پر خضوع دربندگی اوست. و از گناه خویش (بریده و) کنده شده و به توحید او اقرار می نماید. و از وعید (و بیم) عذابش (به خود او) پناه می برد. و از درگاه پروردگارش امیدوار آمرزشی است که او را نجات بخشد، در روزی که (انسان را به گرفتاری خویش مشغول و) از بستگان و فرزندانش غافل می سازد.از او یاری و هدایت می جوییم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می کنیم. از ضمیری با اخلاص و یقین، برای او (به توحید) گواهی می دهم و او را به یکتایی می شناسم. یکتا شناسی فردی مؤمن و استوار (در یقین). و او را یگانه می شمارم، یگانه دانستن بنده ای خاضع. نه در پادشاهی خود شریکی دارد و نه درآفرینشش یاوری. برتر از آن است که مشاور و وزیری داشته باشد و منزّه است از داشتن همانند و نظیری. (بر کردارها) آگاهی یافت و پوشیده داشت. و از نهان امور مطّلع گردید و بدان آگاه است و اقتدار و چیرگی دارد. نافرمانی گشت و آمرزید، طاعت و بندگی اش نمودند و او شکرگزاری نمود. فرمان روایی کرد و عدالت گسترد؛ و برتر از شائبه ی هر نقص و عیبی است و (آنچه شایسته ی هر چیزی بود، به او) عطا فرمود. همیشه بوده و هست و هیچ گاه زوال نمی یابد. و چیزی همانندش نیست. و او پیش از هر چیزی است و پس از هر چیزی. پروردگاری است که به عزّتش یگانه و به قدرت خویش پادشاه (و مقتدر). و به برتری شأنش پاک (و منزّه) است. و به علوّ مقامش (به حق) خود را بزرگ می شمارد. دیده ای او را نمی بیند و نگرشی (در معرفت) بر او احاطه پیدا نمی کند. قوی و مقتدر و بینا و شنوا و برتر و حکیم و رؤوف و مهربان و عزّتمند و داناست. هر آن که به توصیف او برآید، در وصفش حیران ماند. (به آفریدگان) نزدیک است و (در رفعت مقام، از آنان) دور است. (به علوّ شأنش از آنان) دور است و (به آنان) نزدیک است، و دعای کسی را که او را بخواند، اجابت می کند. و به بنده اش روزی می دهد و بدو عطا می فرماید. دارای لطفی است پنهان و قهری قوی و رحمتی گسترده و کیفری دردناک. رحمتش بهشتی پهناور و زیبباست و کیفرش جهنمی در بسته و هلاکت بار.و گواهی می دهم به بعثت محمّد صلّی الله علیه و آله، بنده و فرستاده و برگزیده و حبیب و خلیلش که او را –در بهترین (و ضروری ترین) برهه و در دوران گسیختگی (وحی) و کفر- به عنوان رحمتی برای بندگان خود و نعمتی برجسته از نعمتهای فراوان خویشمبعوث فرمود. خداوند کار (برانگیختن پیامبران به) پیامبری (از جانب) خود را به وسیله او به پایان رسانید و برهان خویش را با وی قوّت بخشید و آن بزرگوار نیز موعظه فرمود و خیرخواهی نمود و به سختی کوشید، نسبت به هر مؤمنی رؤوف و مهربان بود. سروری بخشنده و پاک گهر و راضی (به قضا و حکم حق) بود. رحمت و سلام و برکت و تعظیم و تکریمی (ویژه و فراوان) از سوی پروردگاری آمرزنده و مهربان و نزدیک و اجابت کننده، بر او باد. ای گروهی که نزدم حاضرید؛ شما را به تقوای پروردگارتان سفارش می کنم و به شیوه پیامبرتان یادآوری می نمایم. پس بر شما باد به ترسی که در دلهایتان جای گیرد و هراسی که اشکتان را جاری کند و تقوایی که نجاتتان بخشد، در روزی که هر که وزن نیکی اش سنگین و وزن کار بدش سبک باشد، رستگار شود. درخواست شما (از پروردگارتان) درخواستی توأم با ذلّت و افتادگی و شکرگزاری و فروتنی و توبه و کنده شدن (از گناه) و پشیمانی و بازگشت (به طاعت) باشد.
هر کدامتان که غنیمت شمار (فرصت) است، عافیتش را پیش از بیماری و پیری اش را پیش از تهی دستی و فراغتش را پیش از (گرفتاری و) مشغولیت و زمان حضورش را پیش از کوچ، غنیمت بشمارد. پیش از آن که پیر شود و گرفتار بیماری و ناخوشی گردد و (به حالی افتد که) طبیبش از او ملول شود و (نزدیکترین) دوستش نیز از او روی گرداند و عقلش تباه گردد و رشته عمرش بگسلد. آن گاه گفته شود که فلانی به سختی بیمار است و تنش به شدّت نحیف شده و در بستر احتضاری سخت افتاده است. و هر خویش و بیگانه ای (به عیادت و وداع) به بالینش آمده است. پس دیده اش را با خیرگی به بالا افکنده، نگاهش را بدان سو دوخته، پیشانی اش عرق کرده، ناله های دردآلودش آرام شده و جانش گرفته شد. (در چنین حالی می بینی که) تیره بختی به همسرش روی آورده، گورش را کندند و فرزندانش بی سرپرست ماندند و نفراتش از دور او پراکنده شدند و آنچه جمع آوری کرده بود، تقسیم شده و بینایی و شنوایی اش از بین رفته است. (هم اکنون می بینی) رویش پوشانده، دست و پایش کشیده، رو به قبله اش کشیده اند و برهنه اش نموده، غسلش داده اند؛ (از هر جامه و پیرایه ای) عاری اش داشته، خشکشنموده اند و پارچه ای بر او افکنده و بر او کشیده اند و آماده اش نموده، (قطعه دیگر) کفنش را نیز بر او افکنده اند، (به گونه ای که) از آن کفن چانه اش را بسته، پیراهن وعمامه هم برایش قرار داده، در لفافش پیچیده اند و (نزدیکان) با او وداع نموده، بدرودش گفتند. (اینک می نگری) بر تابوتش حمل نمودند و با تکبیر بر او نماز گزارند و از خانه های پر زرق و برق و قصرهای مجلّل، با اتاقهای منظّم و پی در پی، منتقل شده است. در گوری که برایش کنده اند، گذاشته شد. گوری که تنگ است و با خشتهای محکم چیده شده و سقفش با تخته سنگهایی پوشیده شده است و خاک قبرش را بر او ریخته، کلوخ بر او پاشیدند. پس آنچه که از آن هراسان بود، واقع شد و خبرش به فراموشی سپرده شد و (کسانی که) یار و همنشین و خویشاوند و دوست (او بودند)، از وی برگشتند و تنهایش گذاشتند و همدم و رفیق و یار و ندیمش، کسانی دیگر به جای او برگزیدند.(اکنون) درون قبری قرار گرفته و به مکان تنها و خلوتی سپرده شده. کرمهای قبر در بدنش می دوند و خون و چرک از بینی اش روان است و جامه و بدنش فرسوده می شوند، خونش می خشکد و استخوانش فرسوده می شود. (و بدین گونه است) تا روز حشر او؛ که از قبرش برانگیخته شود و در صور دمیده شود و برای حشر و نشر فرایش خوانند. پس آنجاست که قبور، زیر و رو می گردند و آنچه در سینه هاست، بیرون کشیده (و هویدا) می شوند و هر پیامبر و صدیق و شهید سخنوری (که مجاز به تکلّم است)، آورده می شوند. داوری قاطع آن روز را پروردگاری به عهده دارد که مقتدر بر بندگانش وآگاه و بینا (به حالشان) است. پس بسا ناله هایی که او را رنجور و زمین گیر و حسرتی که فرسوده و نحیفش می گرداند. در جایگاهی هولناک و عظیم و مجتمعی بزرگ و وسیع، در مقابل پادشاهی بزرگوار که به هر کار کوچک و بزرگی داناست. در آن هنگام عرقش تا به دهان می رسد و اضطراب و ناراحتی اش، آرامش او را می رباید. اشکش مایه ترحّم بر وی نمی شود و ناله اش شنیده (و بدان توجّه) نمی گردد. و دلیل (و عذر) او پذیرفته نخواهد بود. نامه عملش به سویش باز می گردد (و به وی سپرده می شود) و بدی کردارش (بر او و دیگران) بیان می شود. هر عضوی از او به بدی کارش گواهی می دهد. چشمش به نگاه او (به حرام) و دستش به سخت گیری (نامورد) او و پایش به گام برداشتن (به سوی حرام)، پوستش به لمس (نامشروع) و شرمگاهش به تماس (به حرام) گواهی می دهند. فرشتگان نکیر و منکر او را (به عذاب وحشتناک) تهدید می کنند و (خداوند) بینا از کارش پرده بر می دارد. پس زنجیر در گردنش افکنده، دستش با غل بسته می شود و کشان کشان و در تنهایی رانده می شود. و در آتش دوزخ عذاب می گردد. و شربتی از آب داغ به وی نوشانیده می شود که چهره اش پخته و پوستش را می کند. فرشته مأمور (عذاب او) به سوی آتش می راندش، او را با گرزی آهنین می زند، (پیوسته) پوستش پس از پخته شدن، به پوستی جدید بر می گردد (و تبدیل می شود). و فریاد استمداد برمی آورد، ولی مأموران جهنم از او روی بر می گردانند. و فریاد سر می دهد و با ندامت دوران طولانی اش را در جهنم می ماند. به پروردگار توانا پناه می بریم از شرّ هر سرانجام (نا خجسته ای) و از او عفو می طلبیم به سان عفو کسانی که از آنان راضی گردید و آمرزش می جوییم همانند کسانی که (ایمان و طاعتشان را) از آنان پذیرفت. زیرا تنها اوست که کفیل خواهش و تقاضای من است. پس هر که از عذاب پروردگارش دور گردانده شود، به قرب حضرتش در بهشت سکنا گزیند و در قصرهایی مزیّن جاودانه ماند و از حوریان زیبا و سیه چشم و خادمان (بهشتی) بهره مند می گردد. و جامهایی (مملو از خوراکی و نوشیدنی) پیرامونش می گردانند و در جایگاه منیع و ممتاز بهشت مسکن یابد و در نعمتهای سرشار به سر برد و از تسنیم (و از نوشیدنی های بهشت) بدو نوشانیده می شود و از چشمه، سلسبیل آمیخته به زنجبیل، می نوشد که با مشک و عبیری سربسته شده که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است. از نوشیدنی هایی (پاکیزه) در باغی روشن، (با درختانی) پربار می نوشد که هر کس از آن بنوشد، نه دچار سردرد می شود و نه مست و مدهوش می گردد.این جایگاه کسی است که از پروردگارش بترسد و از نفس خویش بر حذر باشد و آن (نیز) کیفر کسی است که معصیت پروردگارش نماید و نفس (شیطانی) او، نافرمانی آفریدگارش را برایش تزیین نماید. این کلامی است قاطع و انکارناپذیر و حکمی بر پایه عدل. بهترین سخنی است که (از خدا و رسول) برگرفته شده و برترین پندی است که (درقرآن) بدان تصریح شده است. از سوی پروردگار ستوده نازل شده است و روح القدس (برتر از تمامی فرشتگان و دارای پاکی) ممتاز، آن را بر پیامبری هدایت یافته و بلند منزلت فرود آورده است. درود فرستادگان بزرگوار و گرامی داشتگان شایسته (الهی) بر او باد. پناه می برم به پروردگار مهربان از شرّ هر (شیطان) رانده شده. پس باید هریک ازشما (به درگاه خداوند) تذلّل نماید و (به آستانش) دعا و زاری کند تا از پروردگار هر آفریده ای، آمرزش بطلبیم برای خودم و شما.


دسته ها :
جمعه ششم 9 1388 20:6
الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ .الواحدُالأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ .سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها . الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ . عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ . وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ . أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً . صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ. أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً. اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا – رَحِمَکُمُ اللهُ – لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها. هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً. اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ. عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم. وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ .

ترجمه

  ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و مآل آن است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترین(و شریف ترین) آن و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن .یگانه و یکتای بی نیاز(ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی .شاهان را (به حکمت و آزمون) مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت. و ستمکاران (و متجاوزان) را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را (به خلایق ) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محکم نمود و گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار کرد و (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی. (و حکمت ) مقرّر فرمود و بر شمار (یکایک) آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند (هدایت ) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت .معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و (مایۀ) سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاک و بی آلایش. فرمانش ستوده است و حریم کویش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید .کلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد .بار رسالت را بر دوش محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند. (همان) رسول گرامی که بدو سروری و درستی (در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است .خداوند این امّت را به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاکان) است و زیباترین آنها در (نسل و) شاخسار. و درست پیمان ترین و کریم ترین آنان است در نوجوانی و بزرگسالی .درود خداوند از آن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی در پی و مکرّر (برای آنان) و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، (برای همیشه) تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقشی مقرّر .او فرستاد تا تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی) شما و بر طرف شدن نقاط ننگ (: و شرم آور کار)تان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ و فراگیر ).از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند؛ آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را – و آنچه را که موجب دغدغه سینه ها (:و تشویش دلها) و روی کردِ درماندگی و پریشانی به سوی به آنهاست – بشناسید

دسته ها :
جمعه ششم 9 1388 19:12

چقدر می دانید ... ؟
دفاع ازحقّانیت تشیع...
پاسخ شبهات تفرقه انگیز
مناظره بسیار شنیدنی و جذاب گروهی از علمای اهل تسنن با عالم بزرگ شیعه به نام سلطان الواعظین
خلاصه شده کتاب شب های پیشاورد توسط دکتر توحیدی با نام شهابی در شب پیشنهاد می کنم حتما این کتاب رابخریدو مطالعه کنید

 

 

دسته ها : معرفی کتاب
يکشنبه بیست و پنجم 12 1387 23:21
با بررسى روایات، به دست مى‌آید که گناهان مختلف، داراى آثار گوناگون است، که ما در اینجا به ذکر چند اثر شوم گناه  می پردازیم:


1- قساوت قلب


امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود:

ما جَفَّت الدّموعُ الاّ لِقَسوة القُلوب و ما قَست القُلوب الاّ لِکَثرة الذّنوب (1)؛ اشک چشم‌ها نخشکد مگر به خاطر قساوت و سختى دل‌ها، و دل‌ها سخت نشود مگر به خاطر گناهان بسیار .


2- سلب نعمت


امام صادق علیه السلام مى‌فرماید: پدرم همواره مى‌فرمود:

اِنّ الله قَضى قَضاء حَتماً الاّ یُنعِمُ على العبد بِنِعمةٍ فَیَسلُبها ایّاه حتّى یُحدِث العبد ذَنباً یَستَحقّ بذلک النّقمة (2)؛ خداوند حکم قطعى فرموده که نعمتى را که به بنده‌اش داده، از او نگیرد، مگر زمانى که بنده گناهى انجام دهد که به خاطر آن سزاوار کیفر گردد.


3- عدم استجابت دعا


امام باقر علیه السلام فرمودند: همانا بنده از خدا حاجتى مى‌خواهد، اقتضا دارد که زود یا دیر برآورده شود، سپس آن بنده گناهى انجام مى‌دهد خداوند به فرشته مى‌فرماید: حاجت او را روا مکن و او را محروم ساز زیرا موجب خشم من شده و سزاوار محرومیت شده است.(3)


4- الحاد و انکار


رسول اکرم صلّى الله علیه وآله در ضمن گفتارى فرمودند:

فاِنّ المَعاصى تَستَولى الضَّلال على صاحِبها حتّى تُوقِعُه رَدّ ولایَة وصىِّ رسول الله و دفع نبوة نبى الله و لا تزال بذلک حتّى توقعه فى ردّ توحید الله و الالحاد فى دین الله (4)؛ همانا گناهان، گمراهى را بر گنهکار مسلط مى‌نماید تا آنجا که او را به رد ولایت و امامت وصى رسول خدا و انکار نبوت پیامبر و به همین منوال انکار یکتایى خدا و الحاد و کفر در دین خدا، آلوده مى‌گرداند.


5- قطع روزى

امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

إنّ الرّجُل لَیَذنب الذَّنْب فَیَدرء عنه الرّزق (5)؛ مردى گناهى انجام مى‌دهد و در نتیجه، "روزى" از او دور مى‌شود.


6-محرومیت از نماز شب

امام صادق علیه السلام مى‌فرماید:

إنّ الرّجل یَذنب الذَّنْب فَیحرم صَلاة اللیل (6)؛ انسان بر اثر ارتکاب گناه از نماز شب محروم مى‌گردد.


7- عدم امنیت از حوادث

امیرمؤمنان على علیه السلام فرمودند:

گنهکار نباید خود را از بلاهاى شبانه و حوادث ناگهانى ایمن بداند.(7)

و عواقب شوم دیگر که فهرست‌وار ذکر مى‌کنیم؛

8- قطع باران.

9- ویرانى خانه.



10-حبس صد ساله قیامت.

11- خشم و لعن الهى.

12- بلاهاى بى سابقه.

13- پشیمانى.

14- پرده‌درى و رسوایى.

15- کوتاهى عمر.

16- زلزله.

17- فقر عمومى.

18- اندوه.

19- بیمارى.

20- تسلط اشرار

.

روایات در این زمینه، بسیار است.(8) براى رعایت اختصار این فصل را با پنج روایت ذیل به پایان مى‌بریم:

الف- پیامبر صلّى الله علیه وآله مى‌فرماید:

هر کس در امر نماز سستى کند و آن را سبک شمرد خداوند او را به پانزده بلا گرفتار مى‌کند:

1- کوتاهى عمر، 2- کمى روزى، 3- زدودن سیماى صالحان از چهره‌اش، 4- عدم پاداش براى اعمالش، 5- عدم استجابت دعا، 6- عدم بهره‌مندى او از دعاى صالحان، 7- مرگ ذلیلانه، 8- مرگ در حال گرسنگى و تشنگى، 9- ماموریت فرشته‌اى از طرف خدا که او را در قبرش شکنجه دهد، 10- قبر را بر او تنگ نماید، 11- قبرش تاریک است، 12- ماموریت فرشته‌اى براى کشاندن او بر زمین از ناحیه صورت در منظر مردم، 13- حسابرسى شدید قیامت، 14- سلب نظر و توجه خدا به او، 15- ابتلا به عذاب سخت.(9)

ب- پیامبر صلّى الله علیه وآله فرمود:

زنا کردن داراى شش اثر است که سه اثرش در دنیا است و سه اثرش در آخرت مى‌باشد،

اثر دنیوى آن عبارتست از: رسوایى، کوتاهى عمر و قطع روزى.

و اما اثر اخروى آن عبارتست از: سختى حساب، خشم خدا و جاودانگى در آتش دوزخ و همچنین اعمال نیک او بدون پاداش است و دعایش به استجابت نمى‌رسد و بهره‌اى از دعاى صالحان نمى‌برد.(10)

رسول خدا صلّى الله علیه وآله فرمودند:

هنگامى که عمل زنا آشکار شود، مرگ ناگهانى زیاد مى‌گردد ... و هنگامى که در ترازو کم فروشى شود، خداوند قحطى و کمبود را بر مردم فرود مى‌آورد و هنگامى که مردم زکات اموال خود را ندهند زمین برکت‌هاى خود، از زراعت و میوه و معادن را بروز نمى‌دهد،... و هنگامى که قطع صله رحم رواج یافت؛ ثروت‌ها در دست اشرار قرار مى‌گیرد و هنگامى که امر به معروف و نهى از منکر ترک گردید خداوند اشرار را بر مردم مسلط مى‌کند، که هر چه نیکان آنها دعا کنند به استجابت نمى‌رسد.


ج- معاذبن جبل مى‌گوید:


در منزل ابو ایّوب انصارى و در محضر پیامبر (صلّى الله علیه وآله) بودم که از آن حضرت پرسیدم، منظور این آیه چیست؟

یوم یُنْفخ فى الصّور فَتَاتون افْواجاً(11)؛ روز قیامت در صور دمیده مى‌شود، پس مردم گروه گروه مى‌آیند.

آن حضرت (صلّى الله علیه وآله) در پاسخ فرمود:

ده گروه از امت من در قیامت که به چهره‌هاى مخصوص و متمایز از دیگران هستند وارد صحنه مى‌شوند که عبارتند از:

سخن چینان (میمون)، حرام خوران (خوک)، رباخوران (واژگونه)، ستمگران در قضاوت (کور)، از خود راضى و خود بینان (گنگ و کر)، علما و قاضیان بى عمل (زبانشان را مى‌جوند و از دهانشان چرک که همه را ناراحت مى‌کند بیرون مى‌آید)، آزار دهندگان به همسایه (بدبوتر از مردار گندیده)، جاسوسان نزد ظالم (پوشیده به لباس‌هاى آتشین و مس گداخته و چسبان)، شهوترانان و مانع اداى حق خدا از اموال خود (با دست و پاى بریده)، متکبران (آویخته شده بر دارهاى آتشین).(12)

د- رسول خدا صلّى الله علیه وآله فرمودند:

مَن وَلِىَ عَشرةً فلم یَعدِل فیهم جاءَ یومَ القِیامة وَ یَداه و رِجلاه و راسُه فى ثقْب فاءس (13)و(14)؛ هر کس سرپرست ده نفر شود ولى رفتارش با آنها عادلانه نباشد روز قیامت در حالى بیاید که دست و پا و سر او در سوراخ تبرى باشد.

ه‍ - امام صادق علیه السلام فرمود:

مَن سوّد إسمه فى دیوان ولد فُلان حَشَره الله یَوم القِیامة خِنزیراً (15)؛ کسى که نام خود را در دفتر ادارى فرزندان فلان (یعنى حکومت طاغوتى بنى عباس و هر طاغوت دیگر) ثبت کند، خداوند او را در روز قیامت به صورت خوک محشور مى‌کند.

و رسول خدا صلّى الله علیه وآله فرمودند:

هنگامى که عمل زنا آشکار شود، مرگ ناگهانى زیاد مى‌گردد ... و هنگامى که در ترازو کم فروشى شود، خداوند قحطى و کمبود را بر مردم فرود مى‌آورد و هنگامى که مردم زکات اموال خود را ندهند زمین برکت‌هاى خود، از زراعت و میوه و معادن را بروز نمى‌دهد،... و هنگامى که قطع صله رحم رواج یافت؛ ثروت‌ها در دست اشرار قرار مى‌گیرد و هنگامى که امر به معروف و نهى از منکر ترک گردید خداوند اشرار را بر مردم مسلط مى‌کند، که هر چه نیکان آنها دعا کنند به استجابت نمى‌رسد.

نظر یادتون نره










جمعه بیست و سوم 12 1387 21:20
X